دوچرخه سواری

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دوچرخه سواری مسیر کوهستانی کرج طالقان الموت ارتفاعات 3000 تنکابن

گزارش دوچرخه سواری مسیر کوهستانی کرج طالقان الموت ارتفاعات 3000 تنکابن

تاریخ شروع برنامه  : پنج صبح پنجشنبه 5/4/93

تاریخ اتمام برنامه: سه بعد ازظهر شنبه 7/4/93

نفرات : خودم به اتفاق همرکاب عزیزم آقای مهدی محجوب

برنامه راس ساعت 5 صبح از میدان دانشگاه کرج شروع شد و پس از عبور از جاده اشتراکی وارد مسیر کوهستانی آتشگاه / برغان شدیم و ساعت 7 به برغان رسیدیم .

سپس ادامه مسیر تا کردان / بانو صحرا / شنده و بعد مسیر خاکی ( شمال  شرق روستای خور ) تا روستای سپیدارک .


ساعت 9 جهت خوردن صبحانه و اندکی استراحت در روستای سپیدارک اتراق کردیم .تا به اینجای کار حدود 50 کیلو متر رکاب زدیم .

از اینجا دیگر شیب تند تر می شود تا قله خورحدود 13 کیلو متر مسافت و 1300 متر اختلاف ارتفاع دارد .

 حدودا وسط راه یک چششمه نیز هست که می توان از آب گوارای آن نیز استفاده کرد .

بدلیل گرمای شدید منطقه از فرصت استفاده کرده هم لباس ها و هم خودمان را شستیم و کلی حال اومدیم .

از اینجا به بعد خستگی بیشتر خودش رو نشون می داد وبر شدت گرما و تابش خورشید بیشتر می شد و کار را کمی سختر می کرد .

خلاصه حدود ساعت 14 بود که به قله خور رسیدیم .

 پس خوردن نهار یه چرت کوچک هم زدیم و خودمون و برای رکاب زدن بعد از ظهر آماده کردیم .

از اینجا سرازیری شروع میشد تا روستای میناوند و شهرک طالقان .

مابین راه نیز یک گوسفند سرا وجود داشت .

نکته جالب گوسفند ها برای فرار از گرما سر خود را زیر گوسفند جلویی خود برده و از سایه آن استفاده می کردند .

 و این هم نمایی از روستای میناوند و دریاچه سد طالقان .

حدود ساعت 17 به شهرک رسیدیم و از اینجا بایستی دوردریاچه را می زدیم و پس از عبور از روستای مران برای خواب به روستای کلاه رود می رسیدیم .(حدود 40 کیلومتر ).

اینم دیوار یا تاج سد

 دم دمای غروب بود که به روستای مران رسیدیم ودر کنارباغی  یه چای بیسکوئیتی خوردیم . در  حین خوردن چای بودیم که صاحب باغ اجازه کندن آلبالو را بما داد و ما هم یه قوری آلبالو کندیم و یه چای آلبالو دبش خوردیم . جای همگی خالی .

پس از رفع خستگی مسیر خود را ادمه داده تا به روستای کلاه رود برسیم و شب را آنجا سپری کنیم و نزدیکی های تاریک شدن هوا بود که به روستای کلاه رود رسیدیم شب را در حیاط مسجد محله سپری کردیم .

ساعت پنج صبح بیدار شده و پس از صرف صبحانه ای مختصر ساعت پنج و نیم به طرف روستای اسفاران (اسفران) حرکت کردیم از همان ابتدای کار باشیب تندی مواجه شدیم و پس از حدود 50 دقیقه به یک دو راهی رسیدیم که بایستی بسمت راست میر فتیم که مسیر سرازیری بود به طرف ته دره ای که ابتدای مسیر روستای اسفاران بود .

 

 

انتهای دره یک چشمه ای بود که آنجا قمقمه ها را پر از آب کردیم و پس از عبور از روی پل فلزی حرکت کردیم .

 

از اینجا تا به دو راهی که به روستای اسفاران ختم می شد حدود شش کیلومتر فاصله با اختلاف ارتفاع 700متر که داری شیب بیار تند و کشنده ای بود .

 از دو راهی روستای اسفاران تا به گردنه روستای یرک نیز حدود چهار کیلومتر فاصله با اختلاف ارتفاع 500متربود .

 

پس از رسیدن به گردنه حدود دو الی 3 کیلومتر مسیر تقریبا کفی می شود و بعد سرازیری به سمت روستای یرک می شود .

از روستای کلاه رود تا روستای یرک حدود شش ساعت رکاب زدیم .

خلاصه حدود ساعت 12 به روستای یرک رسیدیم .و برای نهار نیاز به تخم مرغ داشیتم که اهالی تنها مغازه روستا را به معرفی کردند که صاحبان آن یک زوج سالخورده ( اگه فراموش نکرده باشم خانواده توکلی )  بودند . مغازه در اصل خود خانه آنها بود که با اجازه از آنها در همان تراس خانه شان نهار ( برایمان نیمرو درست کردند )خوردیم و بسیار مهمان نواز بودند و در آخر نیز یک عکس یادگاری از زوج مغازه دار و یکی از اهالی که خود را داماد آنها معرفی کرد گرفتیم .

پس از خوردن نهار ساعت 13 تو ظل گرما با یستی حرکت می کردیم و زمانی برای استراحت نداشتیم چون طبق برنامه بایستی قبل از تاریکی هوا به پیچ بن می رسیدیم .

جاده خروجی روستای یرک به سمت منطقه الموت یک جاده خاکی ماشین رو بسیار سنگلاخی و خراب بود بطوری که فقط یک نوع جیپ های قدیمی شاسی بلند می توانست ازعبور کند .فقط حدود یک کیلو متر اول و آخر یه زره خوب بود ولی مابقی اصلا تعریفی نداشت بطوریکه اکثر مسیر را مجبور به حمل دوچرخه شدیم .

از روستای یرک تا گردنه ای که مرز بین طالقان و الموت بود

حدود شش کیلومتر مسافت و 500 متر هم اختلاف سطح داشت .

از گردنه تا جاده اصلی الموت (‌که از میان دو تا روستا عبور می کرد) حدود15 کیلومتر مسافت است .

در میانه راه درسرازیری یه استخری بود که با توجه به گرمای منطقه و مسیر سختی که حرکت کرده بودیم نمی شد ازش براحتی گذشت .

 

حدود ساعت 17 بود که به جاده اصلی رسیدیم.

پس از طی مسافتی حدود 25 کیلومتر ساعت 19 به روستای گرمارود ( آخرین نقطه جاده قزوین الموت )‌رسیدیم .من بقدری خسته شده بودم که به همرکابم آقای محجوب گفتم که امشب را اینجا بخوابیم و صبح زود حرکت کنیم ولی ایشان اصرار داشتند که طبق برنامه بایستی شب را در پیچ بن بخوابیم .خلاصه تصمیم بر این شد که کمی استراحت کنیم و مجددا شروع به حرکت کنیم .

جونم براتون بگه که مسیر پیش رو مسیری بود که اگه صبح پس از استراحت هم حرکت می کردیم سنگین بود چه برسد به اینکه از صبح ساعت 5 رکاب زده بودیم تا ساعت 7 بعداز ظهر .

مسیر پیش رو 12 کیلومتر مسافت با اختلاف ارتفاع 1000 متر بود که با خستگی که ما داشتیم واقعا سنگین بود .

حدود 10 کیلومتر را پشت سر گذاشته بودیم وهوا کاملا تاریک شده بود  کم کم  داشتم نا امید می شدم که چرا نمی رسیم ولی  پس از یک پیچ چراغ های پیچ بن را دیدم و گوی دنیا را بهم داده بودند . در هر صورت ساعت 10 بود که رسیدیم هواخنک همراه با باد شدید انگار نه انگار که تو تیر ماه هستیم .پس ازانتخاب جایی چادر را بر پا کرده و پس از خوردن شامی مختصر آماده خوابیدن شدیم

ولی چه خوابی نیمه های شب بقدری هوا سرد شد به همراه وزش باد شدید که تا صبح نتونستیم بخوابیم بطوریکه دعا می کردم که هرچه سریعتر هوا روشن بشه تا از شدت سرما کاسته بشه و رکاب بزنم تا گرمم بشه .( وسط تابستون و این هوا معرک بود)


اینم چند تا عکس از دشت زیبای پیچ بن .

 

 طبق برنامه با یستی قبل از طلوع آفتاب حرکت می کردیم و بدلیل سرما منتظر طلوع آفتاب شدیم تا از گرمای لذت بخش صبحگاهی آن در سرمای منطقه لذت ببریم .

پس از صرف صبحانه حدود ساعت هفت و نیم  آماده حرکت شدیم .

تا گردنه سلمباره که یک کاروانسرا نیز دارد حدود شش کیلومتر مسافت با اختلاف ارتفاع 500 متر پیش رو بود .

جاده پیش رو ماشین رو خاکی بسیار خوب (‌شاید تا حالا آسفالت هم شده باشد ) یه آبشار هم تو مسیر بود .هوا بسیار عالی در برخی مواقع ابری که وزش باد باعث حرکت سریع ابرها می شد و مناظره بسیار زیبایی را خلق می شد .


ساعت 9 بود که به کاروانسرا و گردنه سلمبار رسیدیم . هوا بقدری عالی بود که نمی شد به سرعت از آن منطقه رد شد و رفت ارتفاع حدود 3200 متر و یه خنکی دلچسبی داشت ( از اینجا به بعد تا خود شهسوار سرازیری بود ) علیرغم اینکه تازه صبحانه خورده بودیم اتراق کردیم و یه نسکافه و چای خوردیم و پس از تقریبا یک ساعت آماده حرکت شدیم .

از گردنه به بعد حدود 50 کیلومتر سرازیری و 20 کیلومتر نیز حدودا کفی در دل جنگل تا لب دریا شهرستان تنکابن (کم کردن ارتفاع از 3200 متر تا لب دریا که تقریبا صفر) .

و در نهایت ساعت 3 بعد ازظهر به تنکابن رسیدیم و ساعت 6 نیز پس از بارگیری دوچرخه ها در صندوق بغل اتوبوس به سمت خانه حرکت کردیم .

اینم شماره موبایل اینجانب اگر سوالی باشد در خدمتم 9125127620

 

تهیه کننده : ابراهیم پورزارع